زمان تقریبی مطالعه: 25 دقیقه
 

تناسخ (دیدگاه فلاسفه)





تناسخ به معنی باطل کردن، متداول کردن و پی در پی آمدن است. اما در اصطلاح فلسفی عبارتست از انتقال نفوس اشقیا است بعد از فساد ابدان انسانی به ابدان دیگر که مناسب آن ابدان است در اخلاق و افعال. برخی از متفکران اسلامی از جمله محمد بن زکریای رازی به تناسخ باور داشتند اما غالب متفکران و فلاسفه اسلامی این باور را نادرست می‌دانند و با ادله عقلی و روایی آن را ابطال می‌کنند.


۱ - نقد و بررسی دیدگاه فلاسفه



تناسخ در فلسفه، به معنای انتقال روح از جسمی پس از مرگ به جسمی دیگر و بازگشت دوباره به دنیاست. برخی از متفکران اسلامی از جمله محمد بن زکریای رازی به تناسخ باور داشتند اما غالب متفکران و فلاسفه اسلامی این باور را نادرست می‌دانند و با ادله عقلی و روایی آن را ابطال می‌کنند. تناسخ در تاریخ فلسفه اسلامی چهره دیگری به خود می‌گیرد. وجود فیلسوفانِ معتقد یا متمایل به تناسخ از سویی به عمق بحث و ادله آن می‌افزاید و از سوی دیگر به رونق ادلۀ نقض آن کمک می‌کند، چنانکه هر فیلسوفی مطابق نظام فلسفی خاص خود استدلال‌هایی در رد آن می‌آورد. همچنین به سبب دادوستدهای فلسفه و کلام، مباحث فلاسفه بر دیدگاه‌های متکلمان هم اثر می‌گذارد. دیدگاه فلاسفه در تناسخ بدین شرح هست:

۱.۱ - محمد بن زکریا رازی


در تاریخ فلسفۀ اسلامی، محمدبن زکریا رازی برجسته‌ترین نمایندۀ اعتقاد به تناسخ به شمار آمده است.
[۱] علی ابن حزم، الفصل، ج۱-۳، ص۹۰، بیروت، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۲] فخرالدین رازی، المطالب العالیة، ج۷، ص۲۰۱، به کوشش احمد حجازی سقا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.

مهم‌ترین سخنان او که مستند دیگران قرار گرفته، دو مطلب است:
یکی آنچه در «رساله السیرة الفلسفیه» در باب ذبح صید و حیوانات آورده، و این‌که او تنها کشتن حیوانات موذی و حیوانات گوشت‌خوار را جایز می‌داند تا بدین صورت، راهی برای نجات و تقلیل درد و رنج آن‌ها به واسطۀ انتقال به ابدانی شایسته‌تر فراهم گردد.
[۳] محمد بن زکریا رازی، «السیرة الفلسفیة»، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۵، «النفس و العالم»، رسائل فلسفیة، به کوشش پاول کراوس، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.

دوم بیان او در «رساله النفس و العالم» که نفس و هیولی را جزو قدمای خمسه می‌داند و در تبیین هستی معتقد است که نفس شیفتۀ هیولی شد و کوشید تا با آن متحد گردد، اما طبیعت ماده از قبول صورتهای صادر از نفس ابا داشت تا سرانجام، خدا با خلق این جهان موجب تحقق این خواست شد و انسان را آفرید و به او عقل هدایتگری داد تا نفس را از این گرفتاری بیدار کند و به جهان بالا سوق دهد. اما تنها راه رسیدن به عالم علوی فلسفه است و لذا دیگر نفوس در این جهان می‌مانند تا آن‌که با هیکل‌های انسانی فلسفه آموخته و به واسطۀ آن قصد عالم خویش کنند.
[۴] محمد بن زکریا رازی، «السیرة الفلسفیة»، ج۱، ص۲۸۴-۲۸۶، «النفس و العالم»، رسائل فلسفیة، به کوشش پاول کراوس، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.


۱.۲ - ابوحاتم رازی


ابوحاتم رازی در گزارشی از مناظرۀ خود با کسی که از او به عنوان ملحد یاد می‌کند و ظاهراً مقصود او محمدبن زکریا رازی بوده است، همین سخن را با اندک تغییری نقل می‌کند که نفوس از تاریکی این عالم به سوی عالم بالا جز به وسیلۀ فلسفه پاک و مصفّا نمی‌شوند و اگرچه این توجه بسیار اندک باشد، به همان اندازه خلاصی هست.
[۵] احمد ابوحاتم رازی، اعلام النبوة، ج۱، ص۹، به کوشش صلاح صاوی و غلامرضا اعوانی، تهران، ۱۳۵۶ش.
بر گفته‌های رازی انتقادهای فراوانی وارد کرده‌اند. کتاب مفقود وی به نام العلم الالهی همان است که منتقدان او مثل ابن‌حزم،
[۶] علی ابن حزم، الفصل، ج۱-۳، ص۹۰، بیروت، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
ناصرخسرو،
[۷] ناصرخسرو، زاد المسافرین، ج۱، ص۴۲۸-۴۲۹، تهران، کتابفروشی محمودی.
حمیدالدین کرمانی،
[۸] احمد حمیدالدین کرمانی، الاقوال الذهبیة، ج۱، ص۸۱-۸۵، به کوشش مصطفی غالب، بیروت، ۱۹۷۷م.
صاعد اندلسی
[۹] صاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم، ج۱، ص۳۳، به کوشش لویس شیخو، بیروت، ۱۹۱۲م.
و گزارشگرانی چون ابوریحان بیرونی
[۱۰] ابوریحان بیرونی، رسالة فـی فهرست کتب الرازی، ج۱، ص۳، به کوشش پاول کراوس، پاریس، ۱۹۳۶م.
و مسعودی
[۱۱] علی مسعودی، مروج الذهب، ج۴، ص۶۷-۶۸، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، ۱۴۰۴ق.
[۱۲] علی مسعودی، التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۱۶۲، به کوشش ابوالقاسم پاینده، تهران، ۱۳۶۵ش.
همگی بدان استناد کرده، و در توضیح و رد آن کوشیده‌اند و آن را متأثر از مذهب فیثاغورسیان و صابئین حران دانسته‌اند. برخی از محققان نیز از احتمال تأثیر اندیشه‌های هندی بر او در موضوع تناسخ سخن گفته‌اند.
[۱۳] فخرالدین رازی، المطالب العالیة، ج۱، ص۳۳، به کوشش احمد حجازی سقا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.


۱.۳ - فارابی


فارابی اگرچه مستقلاً دربارۀ تناسخ بحثی نکرده، در کتاب آراء اهل المدینة الفاضله نوعی تناسخ را در سرنوشت نفوس بی‌فضیلت پذیرفته است. اهل مدینه‌های جاهله به سبب آن‌که اسیر خواهش‌های جسمانی‌اند، دارای نفوسی نازل و نیازمند ماده‌اند که چیزی از معقولات اول در آن‌ها نقش نبسته و با از بین رفتن کالبد، خود آن‌ها نیز تباه می‌شوند. این پیوستگی به ماده موجب می‌شود که هرگاه بخشی از مادۀ بدن از بین رود، آن قوه‌ای از نفس که آن بخش از بدن قائم بدان بوده است نیز نابود شود.
با مرگ و انحلال تدریجی اجزاء بدن، باقی‌مانده‌ای از قوای نفس صورت آن ماده را تشکیل می‌دهد. در سیر دوباره، وقتی موادِ انحلال‌یافته به عناصر نخستین، باز گرد هم آیند و از اختلاط آن‌ها اجزاء انسانی فراهم شود، آن نفس باز می‌گردد و به عنوان صورت کالبد جدید، حیات خود را از سر می‌گیرد. در این اختلاط عناصر ممکن است هیئت حیوانی دیگری حاصل شود که آن نفس، در قالب این حیوان تداوم یابد و در این صورت سرنوشت او پس از فساد بدن، هلاک و نیستی خواهد بود.
[۱۴] فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة، ج۱، ص۱۱۸، به کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۲م.
از دیدگاه فارابی نوع بقای نفوس به حسب مراتب آن‌ها متفاوت است، همچنان‌که نفوس مدینه‌های فاسقه بعد از فنای جسد باقی می‌مانند، ولی نمی‌توانند به کمال واقعی برسند، در حالی که نفوس مدینه‌های فاضله پس از مرگ می‌توانند با رهایی از قید ماده راه کمال را تا رسیدن به سعادت طی کنند.
[۱۵] فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة، ج۱، ص۱۱۴-۱۱۵، به کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۲م.
[۱۶] فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة، ج۱، ص۱۱۹-۱۲۰، به کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۲م.


۱.۴ - اخوان الصفا


اخوان الصفا بر پایۀ تمایز دو عالم جسمانی و روحانی یا عالم عقول و نفوس، معتقد بوده‌اند که نفس مدتی در عالم مادی هبوط کرده، پس از رهایی از بدن خواستار بازگشت به جایگاه اصلی و محل نورانی خویش است. کسانی که گرفتار لذات جسمانی‌اند، نفس ایشان پس از مرگ، به جای صعود، بدون قوا در آسمان معطل می‌ماند تا آن‌که ارواح شر، او را دوباره برای ادامۀ عذاب و سرگردانی، به اسارت هیاکل جسمانی بازگردانند.
[۱۷] رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۶-۷، ۱۹۵۷م.
[۱۸] رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۷۹-۸۰، ۱۹۵۷م.


۱.۵ - ابن‌سینا


ابن‌سینا نخستین فیلسوفی است که به تفصیل به مسئلۀ تناسخ پرداخته، و در آثار متعدد خویش به ارائۀ ادلۀ موافقان تناسخ و نقد و رد آن‌ها متوجه نموده است. وی در رساله الاضحویه ابتدا قائلان به تناسخ را به ۵ فرقه تقسیم نموده، آن‌گاه سخن نخستین حکما مبنی بر صحت تناسخ و انتقال روح انسان به بدن حیوانات را به رمز و معما تشبیه کرده که جهت تقریب ذهن عامه بیان شده است.
[۱۹] رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۹۶، ۱۹۵۷م.

استدلال تناسخیه از زبان ابن‌سینا چنین است که نفس جوهری است که با مرگ انسان از مادۀ بدن مفارقت می‌پذیرد و می‌دانیم که بدن‌های مردگان در شمار نامتناهی‌اند. اگر نفوس آن ابدان نامتناهی اکنون موجود و همچنان مفارق از بدن باشند، به معنی آن خواهد بود که اعداد نامتناهی بالفعل موجود شده باشند و این محال است. بنابراین چون نفوس متناهی‌اند و ابدان نامتناهی، ناگزیر باید نفوس مکرراً به ابدان مختلف تعلق بگیرند.
[۲۰] رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۱۱۴-۱۱۵، ۱۹۵۷م.

از آن‌جا که نفوس از جنس ماده نیستند و پیش از بدن موجودند، پس از گسسته شدن پیوندشان با کالبدی، می‌توانند با کالبد دیگری پیوند یابند. در غیر این صورت اگر نفس موجود به وجود بدن باشد و نتواند به نحو مفارق وجود داشته باشد، بدان معنا ست که وابسته به مزاج بدن و یکی از هیئت‌های متعلق به آن باشد و چنین چیزی در جوهر خود قائم به ماده و مفارقت‌ناپذیر خواهد بود.
[۲۱] رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۱۱۵-۱۱۶، ۱۹۵۷م.
بنابراین، چون نفس در حالتی، از بدن مفارقت می‌یابد، باید در ذات خویش مستقل از ماده و مستعد تعلق یافتن به ابدان مختلف باشد، زیرا پس از مفارقت از یک بدن، از سویی طبیعت آن نمی‌تواند دستخوش تغییر شود و از سوی دیگر همۀ اسبابی که می‌توانسته است موجب پیوند آن با بدن اول شود، همچنان در کار خواهد بود و بازگشت آن را به قالبی دیگر ممکن خواهد ساخت.
[۲۲] رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۱۱۵-۱۱۷، ۱۹۵۷م.

این استدلال در آثار موجود تناسخیه و حتی منتقدان آن‌ها دیده نمی‌شود و احتمالاً از ابتکارات خود ابن‌سیناست، تا مفصل‌ترین وجوه آن را بیان کند و نقد نماید. او در رد این استدلال اولاً پیش‌فرض قدیم بودنِ نفس را نمی‌پذیرد و آن را خطا می‌داند. ثانیاً این گفتۀ آن‌ها را که هر چیزی که حدوثش به حدوث مزاج متعلق باشد، وابسته به ماده است، مخدوش می‌شمارد، و ثالثاً می‌پرسد از کجا معلوم که نفس بعد از مفارقت عین حالت قبل از مفارقتش باشد؟
استدلال ابن‌سینا این است که اگر نفوس قبل از ابدان موجود باشند یا متکثرند، یا واحد. اگر متکثر باشند، تمایز آن‌ها به ابدان است و چون هنوز بدنی نیست، پس نفسی هم نخواهد بود. اما اگر نفوس قبل از ابدان موجود و واحد باشند، در این صورت، یا اصلاً تکثّری در انسانها نیست و همه یکی هستند و یا امر واحد غیرمنقسمی منقسم شده که هر دو شق باطل است. پس نفس حادث به حدوث بدن است، البته نه به نحو انطباع بلکه به نحو تدبّر، بدین‌گونه که هرگاه مزاج شایسته‌ای حادث شود، ضرورتاً با وی نفس نیز حادث می‌شود که تخصّص آن به بدن است. حال اگر نفس بعد از مفارقت به بدن دیگری برود، بدین معنا ست که غیر از نفسی که با حدوث آن بدن و به اقتضای مزاج پدید می‌آید، نفس دیگری به نحو تناسخ بدان تعلق بگیرد و لازمۀ این فرض، تحقق یک بدن با دو نفس است که امری است محال.
[۲۳] رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۱۱۴-۱۲۴، ۱۹۵۷م.

ابن‌سینا خلاصۀ همین استدلال را در کتاب المبدأ و المعاد آورده است و بر حدوث نفس همراه با حدوث بدن تأکید می‌کند و تناسخ را به واسطۀ آن‌که مستلزم محال (یک بدن با دو نفس) است، نمی‌پذیرد و معتقد است که اساساً نفس دوم هیچ تأثیر و تدبیری ندارد و نمی‌توان آن را نفس نامید.
[۲۴] رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۱۰۸، ۱۹۵۷م.
وی در کتاب المباحثات نیز فقط به بطلان تناسخ تصریح کرده،
[۲۵] رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۲۰۱، ۱۹۵۷م.
اما در رساله النفس علاوه بر اشکال مذکور، به معطل ماندن در لحظۀ انتقال و محال بودن آن اشاره کرده است.
[۲۶] رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۵۸-۵۹، ۱۹۵۷م.
او در «رسالة فی السعادة» فیلسوفانی چون اسکندر افرودیسی را معتقد به فنای نفس بعد از مفارقت از بدن می‌داند و در مخالفت با آن‌ها به بقای نفس قائل می‌شود و آن را مستعد قبول معقولات از فیض الٰهی می‌داند.
[۲۷] رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۲۷۳-۲۷۴، ۱۹۵۷م.
ابوالبرکات بغدادی (د ۵۴۷ق/۱۱۵۲م) تناسخیه را معتقد به قِدَمِ نفوس دانسته و بر آن‌ها اشکال گرفته است که یک ذات مثل بدن می‌تواند موضوع دو عرض باشد، اما نمی‌تواند موضوع برای دو وجودی باشد که بین آن‌ها عدم است. مضافاً آنکه لازمۀ تناسخ معطل ماندن نفس نیز هست.
[۲۸] رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۲، ص۳۶۸، ۱۹۵۷م.


۱.۶ - سهروردی


اهمیت مسئلۀ تناسخ برای سهروردی بیش از دیگران بوده است. او با آن‌که از جهتی وامدار بوذاسف و افلاطون و حکمت خسروانی است و آن‌ها را قائل به تناسخ می‌داند،
[۲۹] یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۲، ص۲۱۷-۲۲۱، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
موضع قاطعی در این‌باره نشان نمی‌دهد، چنان‌که طیفی از ردّ صریح تناسخ در بیش‌تر آثار شیخ اشراق
[۳۰] یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۱، ص۸۱، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۳۱] یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۱، ص۱۸۶، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۳۲] یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۱، ص۴۹۳-۴۹۹، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۳۳] یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۳، ص۷۴، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۳۴] یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ص۱۷۰، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
تا سکوت و حتی گاه همدلی در سخنان او به چشم می‌خورد.
[۳۵] یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۲، ص۲۱۶-۲۲۱، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۳۶] یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۲، ص۲۲۹-۲۳۵، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
سهروردی تناسخ صعودی و ارتقاء نفوس از مرحلۀ نباتی به مرحلۀ انسانی را قاطعانه رد می‌کند، ولی بدون اظهار نظر صریح دربارۀ تناسخ نزولی و نقل نفوس انسانی به قالب حیوانات، اشاره می‌کند که ادلۀ موافقین و مخالفین در این باب ضعیف است.
[۳۷] یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۲، ص۲۳۰، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
دلیل‌هایی که وی در رد تناسخ می‌آورد، عمدتاً همان ادلۀ ابن‌سینا ست، با این تفاوت که او در ادبیات اشراقی، گاهی از نور مدبّر به جای نفس و از غواسق به جای کالبدهای دنیوی استفاده می‌کند.
سهروردی نفوس انسانی را بر اساس کمال علمی و عملی به ۳ دستۀ کلی تقسیم می‌کند:
اول نفوس کاملی که بعد از فساد بدن به سرچشمۀ نور می‌پیوندند؛
دوم نفوس متوسط در علم یا عمل که به عالم مثل معلقـه کـه مظهر آن بـرخی بـرزخهـای علْوی است منتقـل می‌شوند؛
سوم نفوس ناقصی که اصحاب شقاوت‌اند و بعد از جدایی متناسب با اخلاق خود با سایه‌هایی از صور معلقۀ ظلمانی همراه می‌شوند.
[۳۸] یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۲، ص۲۲۳، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۳۹] یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۲، ص۲۲۹-۲۳۱، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
در رسالۀ منسوب به سهروردی، «یزدان شناخت»، نفوس به ۳ دستۀ ساده، غیرکامل و کامل، و هرکدام از آن‌ها به پاک و ناپاک تقسیم شده‌اند که از این میان نفوس کامل پاک بدون رنج به عالم عقول می‌پیوندند؛ نفوس غیرکامل ناپاک به سرنوشت اشقیا مبتلا می‌شوند و ۴ دستۀ دیگر جزو متوسطان هستند که عذاب می‌کشند، اما در نهایت از رنج خلاص می‌شوند.
[۴۰] یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۳، ص۴۲۳-۴۳۸، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.


۱.۷ - شهرزوری


رویکرد تناسخی ۳ شارح بزرگ آثار شیخ اشراق، یعنی شهرزوری (د۶۸۸ ق/۱۲۸۹م)، ابن کمّونه (د۶۸۳ ق) و قطب‌الدین شیرازی (د ۷۱۰ق/۱۳۱۰م) از خود او پررنگ‌تر است، تا حدی که شهرزوری تردید سهروردی را نادیده گرفته، و او را مانند حکمای فارس، بابل، یونان و هند قائل به تناسخ دانسته است، عقیده‌ای که مطابق آن نفوس اشقیا منتقل به اجسام حیوانی مناسب خود می‌شوند و اهل سعادت به اجرام فلکی اتصال می‌یابند.
[۴۱] یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۲، ص۵۲۰، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
حمایت شهرزوری از تناسخ و صراحت بیانش در کتاب فلسفی مستقل الشجرة الالهیه آشکارتر است و همین کتاب در رویکرد انتقادی ابن کمونه نسبت به دلایل سهروردی در رد نظریۀ تناسخ کاملاً مؤثر بوده است.
[۴۲] سعد ابن کمونه، «کلمات وجیزه» (نک‌ : مل‌، پورجوادی).
[۴۳] زابینه اشمیتکه، «نظریۀ تناسخ نفس از نظر شهاب‌الدین سهروردی و پیروانش»، مجموعۀ مقالات همایش جهانی حکیم ملاصدرا، تهران، ۱۳۸۰ش.


۱.۸ - قطب‌الدین شیـرازی


قطب‌الدین شیـرازی اگرچه تقریباً همان مطالب شهرزوری را تکرار می‌کند، تردید سهروردی را جدی گرفته، محتاطانه تناسخ نفوس کامل را نمی‌پذیرد، اما تعلق نفوس اشقیا به اجساد حیوانی را مقتضای ذوق و حکمت اشراقی می‌داند.
[۴۴] مسعود تفتازانی، شرح المقاصد، ص۴۷۰-۴۷۲، به کوشش عبدالرحمان عمیره، قاهره، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
وی معتقد است کـه اگر نفـوس متنـاهی باشند، کـه هستند و قدیم نیز باشند، در این صورت تناسخ واجب است.
[۴۵] محمود قطب‌الدین شیرازی، درة التاج، ج۱، ص۱۲۹، به کوشش محمد مشکوٰة، تهران، ۱۳۶۵ش.


۱.۹ - صدرالدین شیرازی


رویکرد صدرالدین شیرازی (د ۱۰۵۰ق/۱۴۴۰م) نسبت به مسئلۀ تناسخ تا حدی متفاوت از دیگران است. او مانند شیخ اشراق نفوس را به ۳ دسته تقسیم می‌کند و تنها با تأکید بر عالم قیامت انتقال نفوس به صورت حقیقی‌شان را معنای حقیقی تناسخ و مورد اتفاق همۀ مذاهب می‌داند.
[۴۶] محمود شبستری، مجموعۀ آثار، ج۱، ص۱۴۴، به کوشش صمد موحد، تهران، ۱۳۶۵ش.

ملاصدرا با نگرشی دقیق و مبتکرانه به ارائۀ ۳ تعریف از تناسخ پرداخته است:
[۴۸] صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة، ج۱، ص۲۳۱-۲۳۳، به کوشش جلال‌الدین آشتیانی، تهران، ۱۳۶۰ش.

الف: انتقـال نفس در این دنیا از یک بدن به یک بدن مباین، خواه از اخس به اشرف (تناسخ صعودی) باشد، و خواه از اشرف به اخس (تناسخ نزولی
ب: تناسخ در بواطن، به تناسب اخلاق و عادات رذیلۀ شخص بدون تغییر در شکل و ظاهر به نحوی که در دنیا نیز برای اهل کشف و شهود قابل ادراک است؛، وی معنای اول را نمی‌پذیرد، اما معنای دوم و سوم به تعبیر او مورد تأیید همۀ اساطین حکمت است، زابینه اشمیتکه، «نظریۀ تناسخ نفس از نظر شهاب‌الدین سهروردی و پیروانش»، مجموعۀ مقالات همایش جهانی حکیم ملاصدرا، تهران، ۱۳۸۰ش.
[۴۹] صدرالدین شیرازی، المبدأ و المعاد، ج۱، ص۳۸۲، به کوشش جلال‌الدین آشتیانی، تهران، ۱۳۵۴ش.

به‌ویژه آن‌که معنای دوم بیش‌تر مقبول عارفان و معنای سوم همان نظریۀ معاد جسمـانی مأخوذ از شرع است. ملاصدرا همچون ابن‌سینا به محاجّه با تناسخیه پرداخته، و ادلّه‌ای را از قول آن‌ها طرح، و سپس نقد کرده است. از جمله این‌که آنان می‌گویند: ارواح انسان‌های فاسق و فاجر گاهی هنگام خواب و بیماری به عالم قدس متصل می‌شود و این اتصال پس از موت بدن بیش‌تر خواهد بود و در این صورت شقاوت و عذاب بر ایشان بی‌معناست، پس باید علاقۀ آن‌ها به بدن مادی‌شان قطع نشود و نفوس در قالب‌های جدید بمانند تا عذاب بکشند.
[۵۱] صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة، ج۱، ص۲۳۶، به کوشش جلال‌الدین آشتیانی، تهران، ۱۳۶۰ش.

ملاصدرا براساس تعالیم دینی می‌گوید که نفوس مقربین به عالم مجردات و عالم قدس می‌رود و غیرمقربین به عالم مثال و اشباح، تا عذاب دوزخی بچشند. بنابراین، دیگر نیازی به تناسخ در این جهان نمی‌ماند.
[۵۲] صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة، ج۱، ص۲۳۶، به کوشش جلال‌الدین آشتیانی، تهران، ۱۳۶۰ش.
ملاصدرا این استدلال را نیز مردود می‌شمارد که چون دنیا عالم تضاد و شرور و لذا بدترین عالم است و عالم دیگر خالص و لطیف است، پس برای اشقیا ماندن در این جهان عذاب‌آورتر است تا در قیامت. از دید او جهان دیگر هم لذاتش اکثر است و هم عذابش شدیدتر و کامل‌تر، پس نیازی نیست که این دنیا را بدترین و آن عالم را بهترین بدانیم.
صدرالدین در بحثی دربارۀ آیاتی از قرآن که مستمسک تناسخیه قرار گرفته‌اند، اِماته و احیای مذکور در این آیات را اماته از این دنیا و احیا در برزخ، و باز اماته از برزخ و احیا در آخرت می‌داند و آیات فراوان قرآنی را که بیانگر کیفیت آخرت و معادند، مانعی بزرگ بر سر راه اعتقاد به تناسخ معرفی می‌کند. به عقیدۀ او کسانی که در دفاع از تناسخ به این آیات استناد جسته‌اند، بین نسخ و حشر خلط کرده‌اند، زیرا این آیات دلالت بر صورتهای اخروی و برزخی و تحول بواطن دارند، نه انتقال نفوس تناسخ‌یافته.
[۵۵] ملاهادی سبزواری، اسرار الحکم، ج۱، ص۲۹۷-۲۹۸، به کوشش ج م فرزاد، تهران، ۱۳۶۱ش.


۱.۱۰ - احمد احسایی


شیخ احمد احسایی (د ۱۲۴۱ق/۱۸۲۶م)، پیشوای مکتب شیخیه، با آن‌که به بحث از تناسخ نپرداخته، تفسیر خاصی از معاد دارد که تلفیقی از تفکر کلامی، اشراقی و صدرایی، و در عین حال حاوی عناصری از مفهوم تناسخ است. وی انسانها را واجد دو جسد و دو جسم می‌داند که جسد اول کالبد ظاهری و دنیوی است که با موت از بین می‌رود،
[۵۶] احمد احسایی، شرح العرشیه، ج۲، ص۱۸۹، کرمان، ۱۳۶۴ش.
و مانند جامه‌ای است برای جسد دومی که به خاطر لطافت مثالی و هورقلیایی‌اش حتی در قبر باقی است و فانی نمی‌شود.
مرگ آدمی مفارقت روح است از این دو جسد که با جسم اولی که لطیف و اثیری و حامل روح در عالم برزخ است صورت می‌گیرد.
[۵۷] احمد احسایی، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، ج۲، ص۱۹۰-۱۹۱، ج۴، ص۲۹-۳۰، احمد احسایی، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، به کوشش عبدالرضا ابراهیمی، کرمان، ۱۳۵۵ش.
جسم دوم نیز اصل حقیقی و هویت آدمی است و مرکب از هیولی و مثال است و حامل طبیعت مجرد و نفس و عقل است و از جنس جسم کلی عالم است که با دمیدن نفخۀ نخست، جسم اول از روح جدا می‌شود و از بین می‌رود و آنچه پس از نفخۀ دوم حشر می‌یابد، جسم دوم به همراه جسد دوم است.
[۵۸] احمد احسایی، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، ج۲، ص۱۹۰-۱۹۱، ج۴، ص۲۹-۳۰، به کوشش عبدالرضا ابراهیمی، کرمان، ۱۳۵۵ش.
[۵۹] احمد احسایی، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، ج۶، ص۶۶۵، به کوشش عبدالرضا ابراهیمی، کرمان، ۱۳۵۵ش.


۲ - فهرست منابع



(۱) علی ابن حزم، الفصل، بیروت، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
(۲) احمد احسایی، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، به کوشش عبدالرضا ابراهیمی، کرمان، ۱۳۵۵ش.
(۳) احمد احسایی، شرح العرشیه، کرمان، ۱۳۶۴ش.
(۴) ملاهادی سبزواری، اسرار الحکم، به کوشش ج م فرزاد، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۵) صدرالدین شیرازی، الاسفار الاربعة، قم، ۱۳۷۸-۱۳۸۹ق.
(۶) صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة، به کوشش جلال‌الدین آشتیانی، تهران، ۱۳۶۰ش.
(۷) صدرالدین شیرازی، المبدأ و المعاد، به کوشش جلال‌الدین آشتیانی، تهران، ۱۳۵۴ش.
(۸) محمود شبستری، مجموعۀ آثار، به کوشش صمد موحد، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۹) محمود قطب‌الدین شیرازی، درة التاج، به کوشش محمد مشکوٰة، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۱۰) مسعود تفتازانی، شرح المقاصد، به کوشش عبدالرحمان عمیره، قاهره، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
(۱۱) زابینه اشمیتکه، «نظریۀ تناسخ نفس از نظر شهاب‌الدین سهروردی و پیروانش»، مجموعۀ مقالات همایش جهانی حکیم ملاصدرا، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۱۲) یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۱۳) رسائل اخوان الصفا، بیروت، ۱۹۵۷م.
(۱۴) سعد ابن کمونه، «کلمات وجیزه» (نک‌ : مل‌، پورجوادی).
(۱۵) فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة، به کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۲م.
(۱۶) فخرالدین رازی، المطالب العالیة، به کوشش احمد حجازی سقا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۱۷) علی مسعودی، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، ۱۴۰۴ق.
(۱۸) محمد بن زکریا رازی، «السیرة الفلسفیة»، «النفس و العالم»، رسائل فلسفیة، به کوشش پاول کراوس، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
(۱۹) احمد ابوحاتم رازی، اعلام النبوة، به کوشش صلاح صاوی و غلامرضا اعوانی، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۲۰) احمد حمیدالدین کرمانی، الاقوال الذهبیة، به کوشش مصطفی غالب، بیروت، ۱۹۷۷م.
(۲۱) ناصرخسرو، زاد المسافرین، تهران، کتابفروشی محمودی.
(۲۲) صاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم، به کوشش لویس شیخو، بیروت، ۱۹۱۲م.
(۲۳) ابوریحان بیرونی، رسالة فـی فهرست کتب الرازی، به کوشش پاول کراوس، پاریس، ۱۹۳۶م.
(۲۴) علی مسعودی، التنبیه و الاشراف، به کوشش ابوالقاسم پاینده، تهران، ۱۳۶۵ش.

۳ - پانویس


 
۱. علی ابن حزم، الفصل، ج۱-۳، ص۹۰، بیروت، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
۲. فخرالدین رازی، المطالب العالیة، ج۷، ص۲۰۱، به کوشش احمد حجازی سقا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۳. محمد بن زکریا رازی، «السیرة الفلسفیة»، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۵، «النفس و العالم»، رسائل فلسفیة، به کوشش پاول کراوس، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
۴. محمد بن زکریا رازی، «السیرة الفلسفیة»، ج۱، ص۲۸۴-۲۸۶، «النفس و العالم»، رسائل فلسفیة، به کوشش پاول کراوس، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
۵. احمد ابوحاتم رازی، اعلام النبوة، ج۱، ص۹، به کوشش صلاح صاوی و غلامرضا اعوانی، تهران، ۱۳۵۶ش.
۶. علی ابن حزم، الفصل، ج۱-۳، ص۹۰، بیروت، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
۷. ناصرخسرو، زاد المسافرین، ج۱، ص۴۲۸-۴۲۹، تهران، کتابفروشی محمودی.
۸. احمد حمیدالدین کرمانی، الاقوال الذهبیة، ج۱، ص۸۱-۸۵، به کوشش مصطفی غالب، بیروت، ۱۹۷۷م.
۹. صاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم، ج۱، ص۳۳، به کوشش لویس شیخو، بیروت، ۱۹۱۲م.
۱۰. ابوریحان بیرونی، رسالة فـی فهرست کتب الرازی، ج۱، ص۳، به کوشش پاول کراوس، پاریس، ۱۹۳۶م.
۱۱. علی مسعودی، مروج الذهب، ج۴، ص۶۷-۶۸، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، ۱۴۰۴ق.
۱۲. علی مسعودی، التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۱۶۲، به کوشش ابوالقاسم پاینده، تهران، ۱۳۶۵ش.
۱۳. فخرالدین رازی، المطالب العالیة، ج۱، ص۳۳، به کوشش احمد حجازی سقا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۱۴. فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة، ج۱، ص۱۱۸، به کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۲م.
۱۵. فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة، ج۱، ص۱۱۴-۱۱۵، به کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۲م.
۱۶. فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة، ج۱، ص۱۱۹-۱۲۰، به کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۲م.
۱۷. رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۶-۷، ۱۹۵۷م.
۱۸. رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۷۹-۸۰، ۱۹۵۷م.
۱۹. رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۹۶، ۱۹۵۷م.
۲۰. رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۱۱۴-۱۱۵، ۱۹۵۷م.
۲۱. رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۱۱۵-۱۱۶، ۱۹۵۷م.
۲۲. رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۱۱۵-۱۱۷، ۱۹۵۷م.
۲۳. رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۱۱۴-۱۲۴، ۱۹۵۷م.
۲۴. رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۱۰۸، ۱۹۵۷م.
۲۵. رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۲۰۱، ۱۹۵۷م.
۲۶. رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۵۸-۵۹، ۱۹۵۷م.
۲۷. رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۳، ص۲۷۳-۲۷۴، ۱۹۵۷م.
۲۸. رسائل اخوان الصفا، بیروت، ج۲، ص۳۶۸، ۱۹۵۷م.
۲۹. یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۲، ص۲۱۷-۲۲۱، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
۳۰. یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۱، ص۸۱، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
۳۱. یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۱، ص۱۸۶، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
۳۲. یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۱، ص۴۹۳-۴۹۹، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
۳۳. یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۳، ص۷۴، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
۳۴. یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ص۱۷۰، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
۳۵. یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۲، ص۲۱۶-۲۲۱، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
۳۶. یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۲، ص۲۲۹-۲۳۵، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
۳۷. یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۲، ص۲۳۰، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
۳۸. یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۲، ص۲۲۳، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
۳۹. یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۲، ص۲۲۹-۲۳۱، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
۴۰. یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۳، ص۴۲۳-۴۳۸، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
۴۱. یحیی سهروردی، «الواح عمادی»، «پرتونامه»، «التلویحات»، «حکمة الاشراق»، «المشارع و المطارحات»، «المقاومات»، «یزدان شناخت»، مجموعۀ مصنفات، ج۲، ص۵۲۰، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
۴۲. سعد ابن کمونه، «کلمات وجیزه» (نک‌ : مل‌، پورجوادی).
۴۳. زابینه اشمیتکه، «نظریۀ تناسخ نفس از نظر شهاب‌الدین سهروردی و پیروانش»، مجموعۀ مقالات همایش جهانی حکیم ملاصدرا، تهران، ۱۳۸۰ش.
۴۴. مسعود تفتازانی، شرح المقاصد، ص۴۷۰-۴۷۲، به کوشش عبدالرحمان عمیره، قاهره، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
۴۵. محمود قطب‌الدین شیرازی، درة التاج، ج۱، ص۱۲۹، به کوشش محمد مشکوٰة، تهران، ۱۳۶۵ش.
۴۶. محمود شبستری، مجموعۀ آثار، ج۱، ص۱۴۴، به کوشش صمد موحد، تهران، ۱۳۶۵ش.
۴۷. صدرالدین شیرازی، الاسفار الاربعة، ج۹، ص۴، قم، ۱۳۷۸-۱۳۸۹ق.    
۴۸. صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة، ج۱، ص۲۳۱-۲۳۳، به کوشش جلال‌الدین آشتیانی، تهران، ۱۳۶۰ش.
۴۹. صدرالدین شیرازی، المبدأ و المعاد، ج۱، ص۳۸۲، به کوشش جلال‌الدین آشتیانی، تهران، ۱۳۵۴ش.
۵۰. صدرالدین شیرازی، الاسفار الاربعة، ج۹، ص۲۸، قم، ۱۳۷۸-۱۳۸۹ق.    
۵۱. صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة، ج۱، ص۲۳۶، به کوشش جلال‌الدین آشتیانی، تهران، ۱۳۶۰ش.
۵۲. صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة، ج۱، ص۲۳۶، به کوشش جلال‌الدین آشتیانی، تهران، ۱۳۶۰ش.
۵۳. صدرالدین شیرازی، الاسفار الاربعة، ج۹، ص۳۳، قم، ۱۳۷۸-۱۳۸۹ق.    
۵۴. صدرالدین شیرازی، الاسفار الاربعة، ج۹، ص۲۹، قم، ۱۳۷۸-۱۳۸۹ق.    
۵۵. ملاهادی سبزواری، اسرار الحکم، ج۱، ص۲۹۷-۲۹۸، به کوشش ج م فرزاد، تهران، ۱۳۶۱ش.
۵۶. احمد احسایی، شرح العرشیه، ج۲، ص۱۸۹، کرمان، ۱۳۶۴ش.
۵۷. احمد احسایی، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، ج۲، ص۱۹۰-۱۹۱، ج۴، ص۲۹-۳۰، احمد احسایی، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، به کوشش عبدالرضا ابراهیمی، کرمان، ۱۳۵۵ش.
۵۸. احمد احسایی، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، ج۲، ص۱۹۰-۱۹۱، ج۴، ص۲۹-۳۰، به کوشش عبدالرضا ابراهیمی، کرمان، ۱۳۵۵ش.
۵۹. احمد احسایی، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، ج۶، ص۶۶۵، به کوشش عبدالرضا ابراهیمی، کرمان، ۱۳۵۵ش.


۴ - منبع



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تناسخ»، شماره۶۱۰۳.    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.